دانلود رمان هم دوست هم دشمن از هلیا عسگری کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۱۳۳
خلاصه رمان:
روایت مواجهی دو آدمی که هردو درد دیده و زجر کشیدهاند. یکی دست گذاشته روی زانوهایش و ایستاده و یکی، تا زانو فرو رفته در باطلاق درونش. ایندو برای نجات خود از خود، برخلاف تصمیم غرورشان، ناخودآگاه دست به سوی هم دراز می کنند …
قسمتی از داستان هم دوست هم دشمن :
“ساغر” نشسته بالای سر ثریا به پشت پر پلک های بسته ش خیره شده بودم و اشک میریختم. رفتنش رو حالا من هم حس میکردم رنجورتر و بی هواس تر از همیشه بود و من واقعا! تنهایی نمیتونستم با این حجم از غم رو به رو شم. موبایلم رو چنگ زدم و به صفحهی
بدون پیامش خیره شدم. هیچ کس حالی ازم نپرسیده بود. گاهی عسل، گاهی آذر و نادیا و کیوان و نیما پیامی میدادند. به دوستام گفته بودم شمالم و حال مادربزرگم خوب نیست. گفته بودند میایم و گفته بودم نه. روی تماس ها کلیک کردم پایین تر رفتم. خیلی
پایینتر تا رسیدم به اسم علی، با قلب مشکی. من حتی نمی دونستم اسم من توی موبایلش چی سیو شده. بغضم رو قورت دادم.دلم میخواست زنگ بزنم و سرش داد بکشم. بگم یکبار،فقط یکبار ایستادم و حرف زدم! همون هم طاقت نیاوردی مثل همیشه فرار کردی. مثل
همیشه رفتی! دلم می خواست حرف بزنم و جیغ بکشم تا شاید کمی، این بار سنگینی که روی شونه هام بود کم شه. نفسی گرفتم،قدم گذاشتم داخل آشپزخونه و روی اسمش کلیک کردم. یک بوق، دو وق، صداش پیچید و اشک من چکید. -چیشده؟ لحنش هم طلبکار بود و هم نگران …