خلاصه کتاب:
لاله زن مطلقهایه که برای اولین بار و به پیشنهاد خواهرش پا به یک مهمونی ممنوعه میذاره و برای اولین بار نوشیدنی میخوره و گیج میشه... طوری که وقتی صبح بیدار میشه خودشو کنار مردی میبینه که نمیدونه کیه و چهطور باهاش اومده به تخت... مردی به نام امیرحسین بردبار که...
خلاصه کتاب:
البرز پاکنهاد یه کارخونه داربزرگه،کسیکه کمترین توجهی به بقیه نداره! تا وقتی که یه دختر ریزهمیزه و معصوم نگاهشو معطوف خودش میکنه،همش از یه توجه کوچیک شروع میشه اما وقتی به خودش میاد کل دین و ایمونشو به اون دوتا چشم مظلوم باخته و...
خلاصه کتاب:
حامی رییس یه شرکت گردشگری هواییه و شادلی یه اشپز رستوران هر دو در یک مهمانی شرکت میکنن شادلی به عنوان اشپز و حامی مهمان زمانی که در حال خودشون نیستن اتفاقی باهم میخوابن ک موجب بارداری شادلی میشه شادلی قبل اینکه حامی ببینتش از مهمونی میره ولی چند ماه بعد که میفهمه...
خلاصه کتاب:
قصه دختری است به اسم پریناز که توی محله های جنوبی شهر زندگی میکند، پدرش یه مغازه دار ساده و مادرش زنی عامی است، روزمرگی برایش آهنگ یکنواختی سر میدهد تا اینکه همسایه جدیدی به کوچه آنها نقل مکان میکند که، بر حسب اتفاق همسایه دیوار به دیوارشان نیز هست. ورود این تازه واردین سر آغاز قصه خواهد شد ...
خلاصه کتاب:
داستان درباره دکتری به نام مهراد هست که در زمان دانشجویی با دختری پونزده ساله ازدواج میکنه و سریع بچه میارن الان چهارده سال گذشته و مهراد ساغر رو هم سطح خودش نمیدونه .در این میان ساغر با مردی به نام کسری اشنا میشه.البته رابطه خاصی نداره.مهراد میفهمه و طوفان شروع میشه.در این میان دختر اتیش پاره شون ترلان حسابی شر به پا میکنه.
خلاصه کتاب:
حنانه برای پرداخت بدهی آزادی خواهرش از زندان مجبور میشه رحم خودش رو اجاره بده. ولی بعد از بارداری میفهمه که پدر کودکش هرگز از این موضوع خبر نداشته و مجبور به زندگی با کیامرد که مردی بد اخلاقی هست میشه، در حالی که همسر کیامرد...
خلاصه کتاب:
لعیا شهرام دختری آرام برای شناخت جهانگیر مرشد مردی عجیب و مرموز بهش نزدیک میشه... دقیقا بعد از پذیرفتن نامزدی با پسر خالهاش صدرا شهرام، ترسیده برای نجات خودش مجبور میشه پای سفرهی عقد جهان بشینه! همه چیز زندگی لعیا، جهان و صدرا و تمام اطرافیانشون بهم میریزه که انگار سامان پذیر نیست! رازهایی از زندگی جهان و عمارت مخوف فرخ نایب فاش میشه که...
خلاصه کتاب:
سیگار میان انگشت میانی و اشارهام لهله میزد برای مجدد بوسیدن لبهایم و پک زدن محکم من!
نگاهم به رقصنور، دود و عطر و ادکلنهای در هم ادغام شده عادت کرده بود! این چندمین پارتیای بود که میگرفتم؟ نمیدانم!
سیگار بین لبهای رژ خورده و درشتم فرستادم و از اعماق وجودم پک زدم و دودش را بیرون فرستادم.
-خفه نشی نیلی؟
تنهای که جلو کشیده بودم را عقب فرستادم و پا روی پا انداختم. شلوارک جین و کوتاهم یک وجب پایینتر از زانوهایم بود. بدون نگاه به یاسی در جواب سوالش، سوال پرسیدم:
-اون بچه مثبته، همون که بهش میخوره حاجآقا تقبل الله باشه تو پارتی من چیکار میکنه؟
خلاصه کتاب:
داستان دختری است به اسم نازنین که بعد از سال ها همراه پدرش به بهانه دیدار عمو و سال نو به ایران بر میگرده… پدرش که یکی از بزرگ ترین کارخونه دارهاست، برای حفظ سرمایه و کارخونه اش تصمیم می گیره که دخترش با برادر زاده اش بابک ازدواج کنه… نازنین که دختری سرزنده و شیطونه سعی می کنه زیر بار این خواسته نره. اما وقتی با تصمیم قاطع پدر مواجعه میشه، تصمیم میگیره هر طور شده تن به این ازدواج نده و زمانی که میبینه پدرش برای انجام کارهاش دوباره ایرانو ترک می خواد کنه از فرصت استفاده می کنه و در یکی ازاین روزا...
خلاصه کتاب:
نیهاد مردی که از زندگی بریده و فقط بفکر انتقامه... انتقام از همه اونایی که بهش خیانت کردن و زخم زدن اون حتی بچه یکساله خودشو هم نمیخواد پدر بزرگ نیهاد اونو مجبور به ازدواج با نازان میکنه دختری که میتونه هم مادر خوبی برایه سامین و هم همسر خوبی برایه نیهاد باشه ولی...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رماندونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.