خلاصه کتاب:
نگاه بین باغ میچرخانم، چه قرارهایی که توی این باغ نگذاشته بودیم. درخت های تنومند گردوی انتهای باغ و اطراف انباری شاهد عشق کودکی مان بودند. چه حرفهای عاشقانه که از ما نشنیده بودند. تهش اگر این باشد که خیلی تلخ است. نهالی را با هزار امید بکاری... با عشق آبش بدهی و از نور وجودت بتابانی، دست آخر وقت ثمره دادنش که رسید از ریشه بکنیش و بگویی تو را اشتباهی کاشته ام. هر دو بد کردیم. پندارم... من و تو باغبان های خوبی نبودیم ...
خلاصه کتاب:
گرشا؛ سرگرد کارکُشته ایه که ۵ سال پیش همسرش الیسا، اونو برای پیشرفت در ورزش و کسب مدال قهرمانی، ترک کرده و به آمریکا رفته.. ولی عشقشون بهم، باعث شده همچنان بهم متعهد باشن و حرفی از طلاق نزنن.. حالا بعد از ۵ سال، گرشا برای کشف باند قاچاق دارو، بعنوان سرمایه دار وارد هلدینگ شرکت های دارویی شده.. در صورتیکه خودش برای درمان خواهرزاده اش محتاج داروست.. همین احتیاج باعث میشه گرشا به الیسا زنگ بزنه و …
خلاصه کتاب:
عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه. فکر میکردم اونم منو میخواد... اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود...! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی ذاشتم بره... لب مرز که سهله... اگه لازم بود تا خود آسمون هفتم دنبالش میرفتم! حالا تو چنگمه... باید تاوان خیانتش رو پس بده! باید خودش شعله های عشقی رو که تو تنم انداخته خاموش کنه! خودش باید جنون و عشقمو در من نابود کنه! خودش باید خلاصم کنه! اون یه قاتلِ... یه جانی... اون لعنتی دلمو کشته!
خلاصه کتاب:
عاشقی دیوانه میخواهم، تماشا کن مرا… بی پناهم، خانه میخواهم، تماشا کن مرا… سال ها در انتظارت دل به دریا بستهام… آتشم، پروانه میخواهم، تماشا کن مرا…
خلاصه کتاب:
کنعان درگیر در مشکلات خانوادگی و مالی، اسیر گذشته و خاطرهی زخمی که به روحش آسیب رسونده، در اوج مشکلات هجوم آورده به زندگی حالش، فرصتی برای گریز از موقعیت خسته کنندهی زندگیش پیدا میکنه اما هر فرصتی فرصت مناسب نیست و هر راه گریزی، راه گریز یا شاید هم… داستان، داستان زندگی سه پسره، سه برادر که زندگیشون به وجود هم گره خورده و البته شخص آشنای غریبی که منبع اصلی مشکلات این سه برادره…
خلاصه کتاب:
روی کاشی های سرد حمام نشسته و سعی میکنم که تصویر مقابلم را هضم کنم...! با بغض تعجب و ترس دستم رو داخل وان میبَرم و به خون هایی که رنگ آب را سرخ کرده، خیره میشوم. مردمک چشمانم بالاتر میاد... تَنِ ظریف یک دختر را میبینم. یک دختر زیبا با چشمان بسته و موهای طلایی که بهخاطر غوطه ور شدن در آب کمی تیره تر از حالت عادیاش شده و پوست روشنش زیر هالوژن های لوکس حمام از همیشه رنگ پریدهتر به نظر میآید ...
خلاصه کتاب:
تو اوج درموندگی و بدبختی، وقتی امیدی برای رسیدن به مطلوب نیست، یه عاجزانه صدا زدن معبود تبدیل میشه به گره گشا و خدا یه ناجی برات میفرسته، کسی که در قبال کمک هاش هیچ انتظاری ازت نداره فقط میخواد دست از تعارف کردن برداری… کسی که تبدیل میشه به تکیه گاه، محرم اسرار، دوست، یار و در نهایت عشق! عشقی که با یه حضور ناخونده، تو فصل بلوغ میمونه…
خلاصه کتاب:
راجع به دختری به اسم بهانه است. بهانه شخصیت مقابل اتابک. دختری از جنس همه دخترای اطرافمون، دختری که غم از دست دادن مادر رو تجربه کرده. دختری که نامادریش باهاش بدرفتاری میکنه. داستان از جایی شروع میشه که پدر و نامادریش میرن خارج و بهانه برای زندگی پیش عموش اتابک میره...
خلاصه کتاب:
باران میبارید. در تمام سطح خیابان قطره های به هم پیوسته باران جریان داشت. آسمان پاییزی از همیشه تیره تر بود. در مسیر خیابان گاه رهگذری که سرش را در یقه لباسش فرو برده بود، بدون اینکه توجهی به اطراف داشته باشد، به سرعت از خیابان میگذشت. فروشنده ها به داخل مغازه ها رفته بودند و درها را بسته بودند. از پشت شیشه های بخار زده هیچ چیز در خیابان دیده نمیشد. سکوت که همنوا با همهمه قطره های باران ترانه ای دلهره آور میسرود گاه بوسیله سر و صدای اتومبیلی که از زیر لاستیکهایش آب با بیرحمی به اطراف میپاشید میشکست ...
خلاصه کتاب:
با یه مشت آدم دروغگو دورمون رو شلوغ کردیم. تا بلکه از تنهایی در بیایم. تا شاید... زندگیمون راحت تر بشه. ولی یه جاهایی لازمه قوی باشی.. دیگه از اینکه یکی اون یکی رو تنها بزاره نترسی. یادت باشه که ترس تنها چیزیه که عقب میندازتت.. پس انقدر قوی باش که بدونی کی وقت رفتنه! باز مثل این نصیحت گراها صحبت کردم.. اینا همشش حرفه.. وایسا حدس بزنم.. الآن با خوندن این متن زندگیت متحول شد درسته؟ پس لازمه بهت بگم، آناناس! منم از این فکرا زیاد می کردم، ولی فقط فکر می کردم؛ عمل نه! ولی تو مثل من نباش عمل کن، از باور داشتن به خودت شروع کن ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رماندونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.