دانلود رمان لبخند خورشید از عاطفه منجزی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : 422
خلاصه رمان :
مهتاب خبرنگار است ولی عواطف بسیار زیاد و انسان دوستانه اش او را همیشه درگیر کمک به افراد نیازمند کرده، به همین دلیل برای کمک به زینب و فرزند خردسالش که به شدت مورد آزار شوهر معتادش قرار دارد با سماجت سیاوش آریا زند وکیل زبده ولی مخالف با زنان را وادار میکند از او دفاع کند و برای نجات زینب قرار میشود. همراه با خانم یوسفی مادر سیاوش برای کار به بم بروند ولی با وقوع زلزله بم زینب و مادر میمیرند و نوزاد باقی مانده را مهتاب و سیاوش با کمک هم نگهداری میکنند و …
قسمتی از داستان لبخند خورشید:
روز بعد حدود ساعت ۱۰ صبح به قصد خانه مهتاب راهی شد. چندباری ایستاد و آدرس را مرور کرد. بار آخر سر کوچه مورد نظرش ایستاد درست آمده بود، وارد کوچه شد اما بیشتر از چند متری نتوانست پیش برود. نگه داشت و پیاده شد. ماشینی جلوی راه را سد کرده بود به پلاک خانهها توجه کرد.
آدرس درست بود. اتومبیل خودش را به کنار دیوار کشاند گوشه ای پارک کرد و پیاده به راه افتاد، کمی جلو رفت و از شخصی که مشغول تعمیر خودروی وسط کوچه بود پرسید میبخشید جناب، منزل فروزنده همینجا..؟ حرفش تمام نشده بود که یکه ای خورد و ناخودآگاه قدمی به عقب گذاشت.
_سلام آقای آریازند شما اینجا چی کار میکنید، چطوری اینجا رو پیدا کردین؟ مهتاب با سرو رویی سیاه و دست های سیاه تر از آن سرش را از زیر کاپوت ماشین بیرون کشیده بود و خندان روبه رویش ایستاده بود. آریازند که پیدا بود حسابی جا خورده، کمی خود را جمع و جور کرد و به زحمت گفت:
خانم فروزنده شمائید!.. من.. فکر کردم یه آقا داره ماشین رو تعمیر میکنه یعنی فکرشو نمیکردم که.. ادامه نداد و نگاهش به سرتا پای او کشیده شد. با یک روسری که پشت سرش گره خورده بود موهایش را پوشانده بود. پیراهنی گشاد و بلند و مردانه روی شلوار جین رنگ و رو رفته ای انداخته بود و …