دانلود رمان یک مشت خالی از زندگی از یگانه کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، روانشناسی
تعداد صفحات : 395
خلاصه رمان :
داستان درباره دکتری به نام مهراد هست که در زمان دانشجویی با دختری پونزده ساله ازدواج میکنه و سریع بچه میارن الان چهارده سال گذشته و مهراد ساغر رو هم سطح خودش نمیدونه. در این میان ساغر با مردی به نام کسری اشنا میشه.البته رابطه خاصی نداره.مهراد میفهمه و طوفان شروع میشه.در این میان دختر اتیش پاره شون ترلان حسابی شر به پا میکنه.
قسمتی از داستان یک مشت خالی از زندگی
اینسترومنت را کنار دندان زد. مریض چشم هایش جمع شد. نگاه کوتاهی از بغل چشم به او کرد. لامپ را کنار زد و دستکش هایش را دراورد. _به نظرم پوسیدگی به عصباتون آسیب رسونده. لطف کنین یه عکس بگیرین از دندونتون اگر حدس بنده درست بوده باشه، باید اول عصب کشی کنین
بعدم انشالا پر کنین تا مشکلتون حل بشه. خانوم از روی رونیت بلند شد و دور دهانش را با دستمال کاغذی پاک کرد. دفترچه اش را از دکتر گرفت و با تشکر کوتاهی بیرون رفت. خستگی از سر و رویش میبارید. به ساعت روی میزش نگاه کرد که عقربه هایش هنوز به هشت نرسیده بودند. قسمت
گوشتی کف دست هایش را روی چشم هایش کشید. تقه ای به در خورد و بوی عطر مورد علاقه اش در اتاق پیچید… _آقای دکتر؟ آقای توکلی زنگ زدن میگن پیچ ایمپلنتشون باز شده. خودشون میتونن ببندنش یا احتیاج بیان اینجا. البته من بهشون گفتم مشکلی ندارن برای بستنش ولی گفتم برای
احتیاط از شما میپرسم.. به رژ لب قرمز روی لبش خیره شد. وقتی حرف میزد لب هایش به حالت با مزه ای تکان تکان میخوردند. لبخندی به منشی زیبایش که دانشجوی سال آخر دندان پزشکی بود زد و دست هایش را زیر چانه قفل کرد: بگو اگه میتونه بیاد اینجا اگرم نه براش توضیح بده خودش ببنده …