دانلود رمان مهدای آتش از ملیحه بخشی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : 803
خلاصه رمان :
درباره دختری دبیرستانی به نام مهداست که همراه دوستاش کلی شیطنت دارن و یکی از این شیطنتها رفتن به اتشنشانی نزدیک مدرسه و مردم آزاریه که یه روز بین این شیطنت ها با یکی از آتشنشان ها اشنا میشه و…
قسمتی از داستان رمان مهدای آتش
بعد از آن روز که آن گونه جواب سردی به آن دختر دوستش دادم عذاب وجدان وحشتناکی بیخ خرخره ام را چسبید، با خودم گفتم چند توضیح منطقی برایش بیاورم تا بهتر با خودم کنار بیایم. شیفت شب بودم و شیفتم تمام شده بود و فقط منتظر بودم او حساب بزنم و ما را به خیر و او هم به
سلامت… ساعت که به هفت رسید تقریبا از آمدنش ناامید شدم و قصد رفتن کردم که بالاخره دیدمش که از آن طرف خیابان با گلی در دستش دارد به طرف مرکز میآید. پوف کلافه ای میکشم انگار نمیخواهد کوتاه بیاید… خدا کند با چند توضیح من دست از این کارهایش بردارد… خودم را آرام
میکنم و وعده صبوری به خودم میدهم. با نزدیک شدنش متوجه رنگ صورتش که به شدت پریده و زیر چشمانش که قرمز شده، میشوم.سیاهی کدر شده چشمانش نشان میدهد این دو روز حال بدی را تجربه کرده… تا وقتی که به این طرف خیابان میرسد متوجه من نمیشود و همین که مرا
میبیند مات میایستد، انقدر بی حرکت است که احساس میکنم نفس نمیکشد. چشم ابرویش زیادی است و با اینحال به رنگ سفید صورتش عجیب میآید، روبرویش که میرسم آرام میپرسم: خوبی؟ احساس میکنم طوری که من متوجه نشوم عطرم را بو میکشد و فقط درون چشمانم را نگاه میکند …