دانلود رمان شب دور از خورشید از نصیبه رمضانی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، همخونه ای، اجتماعی
تعداد صفحات : 2057
خلاصه رمان :
یلدا (چینی فرجامی) دختری که به تازگی پزشک زنان شده بعد مدت ها دوری برمیگرده به خونواده. خونوادهای که همه پزشک هستن و خان زاده و کورد … یلدا گذشته ای داره که کابوس زندگیشه اونو از چندتا از پسرای فامیل ترسونده حالا دوباره بعد مدت ها باهاشون روبه رو میشه از طرفی یلدا برخلاف خونواش که همه ثابت هستن اسم فامیلش فرجامی و این براش سواله هیشکی بهش پاسخگو نیست و …
قسمتی از داستان شب دور از خورشید:
گوشی را کنار گوشم جا به جا کردم نگاه به پشت سرم کرده و مطمئن شدم عطا هنوز داخل بود. _ببین مرجان فقط تو بهم بگو چه جوری انجامش بدم. مرجان صدای خنده اش بلند شد و گفت: یلدا داری فکرهای خطر ناک میکنی. دوباره به پشت سرم نگاه کرده و گفتم: خطر چی چندتا خواهرو خواهرشوهر
دارن چت میکنن، منم میخوام ببینم بین حرفاشون از من و نسبتم حرفی میزنن یا نه فقط همین! افشین میگه باهات نگردم داری جنایی میشی. صدایم را آهسته کردم عطا داشت از پله ها پایین میآمد. _اذیت نکن مرجان، فقط زود بهم بگو، عطا اومد. و گوشی را قطع کردم عطا که رسیده بود، نگاه به
گوشی دستم کردو پرسید: مزاحم شدم؟ دست به گوشه شالم کشیدم: نه. راه افتاد و کنارش همراه شدم دیشب تا صبح من نشسته چرت زدم و او روی صندلی وا رفته و خوابید. قد بلندش را از پشت سرش نگاه کردم. قامت عطا بلند و رشید بود. موهای تابدار پشت سرش را هم کوتاه نکرده بود. خواب
روی صندلی هم بیشتر تابشان داده بود. همینطور نگاه به عطایی که بزرگ شده بود و من ندیده بودم عطای این سنی را که یکباره برگشت و نگاه من را بعد از این همه سال دوری غافلگیر کرد. ایستاد تا به خودش برسم. چشم از چشمش دزدیدم که لبخند گوشه لبش جمع شد: عوض نگاه کردن به …