پست های ویژه
دانلود رمان فتانه از مهین عبدی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : 763
خلاصه رمان :
تمام اتفاقات از یک قسم شروع شد! از قسمی که زیر بیرق سیاه امام حسین در ماه محرم خورده شد! اتفاقاتی که در یک محله‌ی برو بیا و برای دختر آخر و ته‌تغاریه آ سِد حسین افتاد… فتانه دختری که سه سال تمام به پای پسری به اسم شاهد ماند تا بلکه پسره شر و دزد محله سر به راه شده و جواب خواستگاری‌اش مثبت شود اما …
قسمتی از داستان فتانه:
تکه کوچکی از کاهو را که نوید هنگام گاز زدن از دهانش روی دامنم ریخته بود را با دو انگشت اشاره و شستم برداشته و داخل پیش دستی می‌اندازم ثریا خانم حرف در و همسایه همیشه هست. چه ما جمع باشیم و چه نباشیم بالاخره بساط غیبت پهن هست. فرگل بشکنی در هوا میزند و موهای فرفری
اش را تابی داد. ایول فتانه حرف و درست و میگن از دهن بچه بشنو چشمانم را درشت کرده و کاهویی برداشته و سمت فرگل پرتاب می‌کنم. _بچه خودتی و اونی که تو شکمته. _به منه ۲۵ ساله میگی بچه؟ فرگل کاهوی افتاده روی لباس سبز رنگ بارداری اش را برداشت گازی به آن زد و حین جویدنش
گفت: والا که بچه ای، بچه نبودی بنظرت مامان و بابا تا الان ور دلت نگه‌ت می‌داشتن؟ شدی ته تغاری! تابی به چشمانم دادم و ابرویی بالا انداختم و با عشوه گفتم: والا از وضعیتم راضی‌ام شبا بابا و مامان برام می‌خونن یه دختر دارم شاه نداره صورتی داره ماه نداره، از خوشگلی تا نداره به کس
کسونش نمیدم، به همه کسونش نمیدم، به راه دورش نمیدم به حرف زورش نمیدم به کسی میدم که کس باشه، پیرهن تنش اطلس باشه. فهیمه ادای عق زدن در آورد فرگل خبیثانه نگاهم کرد و فریده واه واه گفت. مامان اما سری به افسوس تکان داد. والا بخدا که بزرگ نشدین الکی هیکل گنده کردین فقط!
