دانلود رمان زمردم از محیا بابائی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی
تعداد صفحات : 1827
خلاصه رمان :
زمرد از ترس ازدواج اجباری به پسرخاله اش پناه می برد، علی ای که مردانگی اش زبان زد است و دوازده سال از زمرد بزرگتر! غافل از آنکه …
قسمتی از داستان رمان زمردم:
دستانم لرزش شديدي داشت از اضطراب صدای قلبم را به طور واضحي درون مغزم حس میکردم… شماره اش را با انگشتهاي لرزانم به کندي گرفتم؛ صداي بوق هاي حاصل از تماس برایم حکم راي دادگاه را داشت. دادگاهي که متهم اصلي اش خودم بودم و سرنوشت پسرم صداي گرم و
رسایش در گوشم پیچید. نمیدانم چندمین قطره اشکم بود که از گوشه چشمان کشیده ام سر ميخورد. صدایش جان دوباره بهم بخشید _علي، انا ايضا زمرد (منم زمرد) چند ثانیه سکوت شد. صداي بغض آلودم همراه با لهجه عربي ام شاید نامفهموم بنظرش رسید. صداي بم و مردانه اش با جدیت
بیش از حدی گوشم را نوازش کرد. _زمرد؟ چی شده؟ صدای گریه ام بلند تر شد: علي بيا! فقط بيا من بير تعال الى هنا علي (بيا اينجا علي) بيا كويت… صدایش دیگر فریاد بنظرم ميرسيد زمرد چی شده؟ _حرف بزن دختر. _علي نميتونم وقت ندارم بيا! بيا من و پسرم نجات بده… چند ثانیه سکوت
کرد. آخرین باری که با خاله تماس گرفته بودم سال پیش بود، درست روز قبل از ازدواجم با مرصاد… صدایش محکم به گوشم رسید… _ميام… آدرست بگو… آدرس را برايش گفتم. خواستم حرفی بزنم ولی قطع كرده بود. از خوشحالی گریه دلخراشی را سر دادم که صدایش امیریل غرق در خواب را ترساند…