دانلود رمان گیله نار از پریسان خاتون کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی، معمایی
تعداد صفحات : 745
خلاصه رمان :
اَفرا دخترِ به ظاهر خجالتی و سر به زیرِ حاج فتاح سلطانی، به دنبال بهدست آوردن استقلال، ماهها پیش بعد از قبولِ شرط دردسرساز پدربزرگِ مستبد و متعصب اش، با شراکت عمهی کوچکش کافهای در حومهی شهر برپا کردهاند. همهچیز خوب پیش میرود تا قبل از اینکه گندِ جبران نشدنیای به بار بیاورند و بهخاطر ترس از طرد شدن، ماهها روی آن سرپوش بگذارند. اما ماه همیشه پشت ابر نمیماند. کینه و کدورت قدیمیِ شایان خان و سوءتفاهمی که برای او و خانوادهاش پیش آمده است، باعث میشود که شاهانِ جاوید پا به میدانِ بازی بگذارد و بعد از ماهها، بوی تعفنآور رسوایی، خانوادهی سلطانی را بیآبرو کند. «گیلهنار در زبان ترکی به معنای آلبالو میباشد.»…
قسمتی از داستان گیله نار:
موهایم را پشت گوش میفرستم و لگدی به کارتونِ خالیای که سدِ راهم شده است میپرانم. خانه بیش از حد شلوغ و درهم شده است و از این شلختگیاش سر درد میگیرم. ماه بانو در حالی که آخرین کارتون شکستنی ها را خالی میکند و محتوایش را با وسواس داخلِ کابینت میچیند، مانندِ تمام
این سه روزش شروع به غرغر کردن میکند: آقا پیر و خرفت شده. اصلاً نمیفهمه داره چیکار میکنه! ابروهایم در هم می لولند و سرم عجیب تیر میکشد. به خدا که آخر از دست این دردِ بی درمان، سر به بیابان میگذارم. کفِ انگشتِ شستم را ما بینِ جفت ابرویم میکشم و بعد از راست شدنِ کمرِ خمیده ام،
تذکر میدهم: ماه بانو! چشم غره ای میرود و این بار بیصدا مشغول ادامهی کارش میشود. همان لحظه آیفون به صدا در میآید و کاسه ای که مشغول تمیز کردنش بودم را زمین می گذارم. با شلوار پلیسهای که به پا دارم و حسابی صدا ایجاد میکند، به سمتِ در میروم و گوشی آیفون را بر میدارم.
پدرم یک کلمه از من میخواهد در را برایش باز کنم و من هم دکمهی کنارِ گوشی را فشار میدهم. اگر آیفونمان مانند خانه خودمان تصویری بود و صدایش خش نداشت، مجبور نبودم مدام از آتا، درمورد هویتش سؤال بپرسم و او هم کج خلق شود… خانه خودمان! درِ ساختمان اصلیِ خانه که از قبل…