رماندونی
دانلود رمان جدید رایگان
رماندونی
مطالب محبوب

رمان گیلدا از فاطمه زمانی با لینک مستقیم

دانلود رمان گیلدا از فاطمه زمانی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات : ۶۹۱

خلاصه رمان:

دنیام رو غم برداشته… ولی تو اومدی هربار که نگاهت می کردم خیال می‌کردم به ابلیس نگاه می‌کنم،‌ ولی زمان بهم فهموند که تو…‌ فرشته ای نه من… تو کنارم بودی که همه منو فرشته موطلایی خطاب می‌کردند… من گیلدا فروزش… روزی با هزاران آرزو برای ساختن زندگی دوباره از شهر شعر و غزل به شهرنکبت و سیاهی یعنی تهران پا گذاشتم. من، گیلدا دختر خورشید، بی پدر و مادر، بی حتی ذره ای محبت پدری با به تهران آمدنم پا به دنیای کثیف تر از قبلم گذاشتم… شکستم، سوختم، متنفر شدم و …

قسمتی از داستان گیلدا :

بابا هیچ ذوقی از خودش نشان نداده بود وقتی تلفن کردم و گفتم با خانواده ی سهیل به شیراز می‌ آییم. اما وونوس به نظر خوشحال می‌آمد. وارد خیابان یاس شدیم… هنوز درخت ها انتظارم را می‌کشیدند. سرم را از شیشه بیرون دادم و به درخت های پر از شکوفه نگاه کردم امشب شب سال نو بود.

ترس ملاقات امیر از خودبی خودم کرده بود به چهره اش وقتی من را کنار سهیل می‌بیند فکر می‌کردم قلبم از جا کنده میشد… وارد بن بست شکوه شدیم و در سبز رنگ باغ نمایان شد. از ماشین خارج شدم. زنگ را فشردم و صدای شیرین را شنیدم. _بابا درو باز کن اومدن. عمو یحیی محکم بغلم کرد

و صورتم را بوسید. -کجا رفتی یهو دختر دلمون برات تنگ شد خورشید خانوم. -وای عمو یحیی من که بیشتر دلم تنگ شده بود. خاله زیور کنار کلبه ایستاده بود به سمتش دویدم و خودم را در بغلش انداختم اشکهایش را پاک کردم و صورتش را بوسیدم. -گریه نکن خاله اومدم دیگه ببین دیگه جام خالی

نیست خودم پرش کردم. -الهی قربون قدت برم خاله باورم نمیشه باز اومدی توی این خونه.. با شیرین هم روبوسی کردم و منیره خانم و آقای آفاق را به همه معرفی کردم. غزل با شیرین و خاله زیور روبوسی کرد. خاله زیور سهیل را آقاداماد خطاب می‌کرد باغ باز هم مثل سال های قبل پر از بنفشه و …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دنیام رو غم برداشته... ولی تو اومدی هربار که نگاهت می کردم خیال می‌کردم به ابلیس نگاه می‌کنم،‌ ولی زمان بهم فهموند که تو...‌ فرشته ای نه من... تو کنارم بودی که همه منو فرشته موطلایی خطاب می‌کردند... من گیلدا فروزش... روزی با هزاران آرزو برای ساختن زندگی دوباره از شهر شعر و غزل به شهرنکبت و سیاهی یعنی تهران پا گذاشتم. من، گیلدا دختر خورشید، بی پدر و مادر، بی حتی ذره ای محبت پدری با به تهران آمدنم پا به دنیای کثیف تر از قبلم گذاشتم... شکستم، سوختم، متنفر شدم و ...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    گیلدا
  • ژانر
    عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده
    فاطمه زمانی
  • ویراستار
    رماندونی
  • صفحات
    ۶۹۱
خرید کتاب
26,500 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 772 بازدید
  • 26,500 تومان
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رماندونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.